جدول جو
جدول جو

معنی من کتی - جستجوی لغت در جدول جو

من کتی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از من ری
تصویر من ری
واحد اندازه گیری وزن برابر با ۱۶۰ سیر یا ۴ من معمولی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ لَ / لِ کَ)
منسوب به مملکت. متعلق و مربوط به مملکت: امور مملکتی، کارهای مربوط به کشور
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
نسبتی است به بنکت و آن قریه ای است از قراء اشتیخن سغد سمرقند. (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان که در شهرستان خرم آباد واقع شده است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گُ نُ)
نام یکی از کوههای شمالی مغولستان است. (از ایران باستان ص 2251)
لغت نامه دهخدا
(مُ کِ)
اصرار در انکار. (ناظم الاطباء). حالت انکار. نپذیرفتن. قبول نداشتن:
گر کهان مه شدند خاقانی
تو در ایشان به منکری منگر.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 885)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَکْ کِ تَ)
رطبه منکته، خرمای به رطب شدن رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رطب تازه رسیده و آغازشده در رسیده شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَبْ بَ)
منبت کاری. (ناظم الاطباء). رجوع به منبت شود
لغت نامه دهخدا
(مَ فَ عَ)
منسوب به منفعت. (ناظم الاطباء). رجوع به منفعت شود.
- پول منفعتی، پولی که از آن ربا گیرند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُمْ بُ)
احمد بن احمد عمر التکروری. مورخ و از مردم مغرب است. او راست: نیل الابتهاج بتطریز الدیباج. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آن آدمی:
بشیر آن کسی را که بودی نیاز
بدان خواسته دست بردی فراز.
فردوسی.
ترا آفرین از فریدون گرد
بزرگ آن کسی کو نداردش خرد.
فردوسی.
بزرگ آن کسی کو بگفتار راست
زبان را بیاراست و کژّی نخواست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بَ کِ)
فخرالدین داود بن محمد مکنی به ابوسلیمان شاعر و مورخ ایرانی. رجوع به ابوسلیمان داود بن ابی فضل در همین لغت نامه و کشف الظنون و قاموس الاعلام ترکی و سبک شناسی ج 3 و از سعدی تا جامی و دایره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ)
نهان شونده. (آنندراج). نهفته و پنهان شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ تِ)
درگذرنده و رونده. (آنندراج). رجوع به انکتال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مملکتی
تصویر مملکتی
منسوب به مملکت: (امور مملکتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منت کشی
تصویر منت کشی
عمل منت کش
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده ناشناختگی، زشتی، ناپسندی در تازی نیامده نیگری منبلی نا خستویی ناشناختگی، زشتی ناپسند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکمی
تصویر منکمی
نهان شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناتی
تصویر مناتی
منسوب به منات: (یک جفت دستبند سه مناتی و سینه ریز ده مناتی) (شام. 72)
فرهنگ لغت هوشیار
لانه ی عنکبوت
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای مرتفع به ارتفاع بیست متر و سطحی برابر هشت هکتار واقع
فرهنگ گویش مازندرانی
همان مدی من دوره ی هخامنشی برابر با، ۱ گرم و هر گرم نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
ماه گرفتگی
فرهنگ گویش مازندرانی
سامان، مرز، تپه ای که مرز باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع زیرآب واقع در شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تنبک، نقاره
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قسمتی از زمین های کشاورزی دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای بستن روسری که آن را به جای بستن در زیرچانه در پس سر.، پس گردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشانی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان پایین خیابان لیتکو در بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در اندار کلی شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لیتکوه آمل
فرهنگ گویش مازندرانی